به گزارش «فرهیختگان»، محمدعلی صمدی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس است. او سالها از وقت خودش را برای این حوزه گذاشته است و خیلی از ابهامهایی که در مورد دفاع مقدس وجود دارد را سعی میکند با پژوهشهایی که انجام میدهد، جواب دهد. او حرفهای زیادی در مورد خاطرات فرماندهان در دوره جنگ دارد. صحبتهایی که میتواند برای کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند مثمرثمر باشد. او در گفت وگو با «فرهیختگان» معتقد است ما در همه زمینهها در روایت جنگ کمبود داریم و میگوید: «به نظر من در همه زمینههای روایت از جنگ کمبود وجود دارد. زمینهای نیست که ما در آن کار کامل انجام داده باشیم. برخی زمینهها چند کار شاخص دارد و شاید آن کار شاخص به چشم آمده و به نظر رسیده اینجا بخشی از حق ماجرا ادا شده است ولیکن اینچنین نیست. با هر تقسیمبندی اعم از شخصیتی، منطقهای و... کمکار شده است.
اساسا فرماندهان جنگ ما کتاب خاطره زیادی ندارند. منظور از این خاطرات، خاطرات خودنوشت است. فرماندهان گردان شاید کمتر از انگشتان یک دست باشند که خاطره نوشته باشند که مهمترین سطح فرماندهی میانی هستند. در سطح فرمانده گردان به بالا اصلا تاکنون خاطره نداشتیم و چیزهایی که وجود داشت، مصاحبه بوده است. چهار مورد اخیرا مرکز اسناد و مطالعات جنگ کتاب چاپ کرده که آن هم خاطرات آنها نیست بلکه با این افراد مصاحبه شده و تاریخ شفاهی است که باز آن هم ناقص است، یعنی هیچکدام اطلاعات کاملی نیست و هرکدام تا مقطعی را روایت کردهاند.
بالاتر از آن خاطراتی نداریم مثلا درمورد فرماندهان قرارگاه یک خاطره داریم یا مثلا فرمانده سپاه خاطرهای نوشته باشد. هنوز آقای محسن رضایی خاطرات جنگ ندارد. کتابهایی که از ایشان منتشر شده است، خاطرات جنگ نیست. یکی برای قبل از انقلاب و تا اوایل آن است. یکی هم تحلیل جنگ است. کتاب جنگ به روایت فرمانده تحلیل جنگ است، خاطره نیست. خاطرات ایشان بیان نشده است. شنیدهام کارهایی انجام میدهند ولی هنوز چیزی از ایشان منتشر نشده است. بیشتر از این کتابهایی که گفتم از فرماندهان جنگ کتابی نداریم. مثلا کتاب مسیح کردستان خاطره نیست. این کتاب مستند-رمان است. یعنی خاطرات شهید بروجردی نیست. با ۷۰-۶۰ نفر مصاحبه انجام شده و خروجی را آقای نصرتالله محمودزاده بهصورت کتاب منتشر کرده است. آقای متوسلیان خاطره ندارد، بلکه کتابهای تحلیلی است که دیگران درباره ایشان نوشتهاند.
جز یکی، دو مورد بقیه خاطرات خودنوشت نیست. اگر هم این خاطرات وجود دارد در جایی حبس کردهاند. البته من میدانم وجود ندارد ولی اگر کسی بگوید این خاطرات وجود دارد پس بهتر است بگویم که در جایی حبس شده است. میدانم آقای غلامعلی رشید سررسیدی دارد که روزبهروز دفاع مقدس را در سررسید خود نوشته اما منتشر نشده است حالا یا دلیل امنیتی دارد یا طبع او اینچنین نیست. گاهی در پاورقی برخی کتابها از این سررسید آقای رشید مطلبی را میبینیم اما خود آن خاطرات منتشر نشده. این سررسید همین الان که آقای رشید زنده است باید منتشر شود و سوالات را از آن دربیاوریم و تا ایشان زنده هستند، بپرسیم، نه اینکه وقتی ایشان از دست رفت بعد به تکاپوی این بیفتیم که این ابهامات را برطرف کنیم. این کوتاهیهای مجموعههاست. من نمیتوانم این مساله را به آقای رشید بگویم، سطح ایشان سطح سه فرمانده ارشد نظامی کل کشور است. این را باید جایگاهی همچون سپاه سراغ آن برود و بگوید که موظف هستید این خاطرات را منتشر کنید. اما این فضا وجود ندارد. بقیه هم با تعارف نوشتهاند.
خاطرات آقای احمد غلامپور هم که یک فرمانده گردان بوده به صورت مصاحبه است اما باز هم ناقص است یعنی بخش عمدهای از خاطرات باقی مانده است. سن این افراد بالا است.۷۰-۶۰ سال سن دارند. عمر اینها را خداوند دراز کند ولی عمر اینها به فردا و پسفرداست. اینها را باید به کجا گفت؟ این مسائل به کمک بستگی ندارد. به نظر من همه این کسانی که کار میکنند اگر اجازه داشته باشند جلو بیایند پول و بستر آن را پیدا میکنند اما دغدغه آقایان این نیست. دغدغه بچههای قدیمی جنگ و فرماندهان رده یک ما این نیست که ابهاماتی که جوانان در زمینه دفاع مقدس دارند را برطرف کنند.
ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ ما کتابهای این افراد را میخوانیم و خاطرات اینها را میخوانیم و جواب مردم را میدهیم و غیر از این از دست ما کاری برنمیآید، ولی آنها نمیآیند که جواب بدهند. کتاب را کامل درباره یک عملیات بنویسید. اصلا افکار عمومی را حساب نمیکنند. ما را حساب نمیکنند که این وسط دست خالی و تنها ماندیم.»
چرایی نداشتن خاطرات فرماندهان ارتش
صمدی همچنین به خاطرات فرماندهان ارتش و کمبود این خاطرات اشاره میکند و میگوید: «درمورد ارتش هم کتاب خاطرات بسیار محدود است. همان میزانی که وجود دارد بهشدت محدود است. حسن این مساله در سپاه این است که افرادی دنبال این مساله هستند. مرکزی در سپاه دنبال خاطرات این فرماندهان میرود ولی در ارتش اینچنین نیست. مثلا سوره سفارشی دنبال کار میرود. بچههای سپاه در دسترستر هستند و سن آنها پایینتر است و مصاحبه با آنها خروجی بیشتری دارد.
بچههای ارتش بهخاطر اینکه نهادی وجود ندارد تا مستقیم دنبال ثبت تاریخ شفاهی بیفتد خیلی خاطرات ثبتشده ندارند. اگر هم این نهاد وجود داشته باشد خیلی فعال نیست. شاید نهادهایی که وجود دارند نمیتوانند خیلی وقت بگذارند تا خروجی بیشتری دریافت کنند. ما باید این کار را انجام دهیم و ما هم کم گذاشتیم. امثال ما هم بیشتر متوجه سپاه بودیم.
تاکید من بر این است که بچههای سپاه سن و سال کمتری داشتند و راحتتر میتوان با آنها ارتباط گرفت. بچههای ارتش و فرماندهان سنهای بالایی دارند. یک فرمانده گردان در زمان جنگ در سپاه بین ۱۹ تا ۲۳ ساله است ولی همان فرمانده گردان در ارتش قطعا بالای ۴۰ سال دارد.
وقتی ۴۰ سال از جنگ بگذرد به همین نسبت پیرتر است. به همین دلیل کار کردن با آنها و ارتباط گرفتن با آنها برای امثال من سختتر میشود. شاید به این دلیل است که ما کمتر سراغ موضوع ارتش رفتهایم و خروجی کار و آنچه از ارتش در بازار وجود دارد متاسفانه بسیار محدود است.»
بهروز نبودن موضوع دفاع مقدس
صمدی همچنین موضوع دیگری را مطرح میکند که بسیار مهم است. او معتقد است که نخواندن کتابهای حوزه دفاع مقدس بهخاطر بهروز نبودن این مساله برای مردم است و میگوید: «درمورد اینکه این کتابها چرا کم هستند، باید بگویم علت این است که امثال شما این کتابها را نمیخوانید و بازار ندارد. یک عده شیدای این مساله مانند ما این کتاب را با هر قیمتی خریداری میکنند. وقتی بازار نباشد، دنبال چاپ آن نخواهند رفت.
ممکن است همه این افراد مصاحبه داشته باشند و با نهادهای نظامی تمام خاطرات خود را صفر تا صد بیان کرده باشند ولی برای کتاب شدن این خاطرات بازاری نیاز است. دو حالت دارد. اگر بگوییم وظیفه این کامل برعهده دولت است که امثال من چرا باید جواب بدهد و دولت باید پاسخگو باشد. این ساختارهای دولتی است و آنها کمکاری کردهاند. وقتی از بنده بهعنوان فعال بخش خصوصی میپرسید، بخش خصوصی دولت نیست و باید بداند کاری که انجام میدهد بازار دارد و پول آن برمیگردد. اصلا بقای این بخش مربوط به این بازگشت است. وقتی بخش خصوصی میبیند از کتاب استقبال نمیشود خودبهخود از این مسائل دور میشود. تصمیم نمیگیرد حالا که نیست من سراغ آن بروم.
من درحوزه خودم صحبت میکنم و میدانم که هیچکتابی درحوزه دفاع مقدس نداریم که با برجسته شدن در فضای مجازی فروش بالایی داشته باشد یا تبلیغاتی بر آن اثرگذار باشد.
دفاع مقدس موضوع روز نیست. این امر موضوعی تخصصی و تاریخی است و بهمردم حق میدهم در این زمینه استقبال نکنند، چون ممکن است ذهن آنها درگیر نباشد. اگر کتابی درخصوص حاجقاسم فروش میرود، چون ذهن مردم درگیر آن بوده. همین کتابها را با موضوع حاجقاسم باید در چهار تا پنج سال بعد دید که اوضاع به چه صورت است.
کتابهای دفاع مقدس الان موضوع روز نیست. اصلا دفاع مقدس مساله روز نیست. نمیتوانم این مساله را پنهان کنم یا تعارف داشته باشم. بخش خصوصی باید انگیزه مالی داشته باشد یا دیوانه باشد که این مساله را بررسی کند. بنگاههایی که به سیستم دولتی وصل هستند بحث جداگانهای دارند. درباره آنها صحبت نمیکنم، چون فرمولهای متفاوتی دارند. اغلب چون دغدغه فروش ندارند دنبال پروسه بازاریابی نیستند و دنبال ایجاد جذابیت برای محصول خود نیستند.
من بهعنوان یک محقق از همه محصولاتی که درحوزه دفاع مقدس چاپ شود، استفاده میکنم. حتی اگر کار را جذاب چاپ نکنند میخوانم، چون مجبور هستم و اطلاعاتی که نیاز دارم در آن وجود دارد ولیکن جامعه مخاطب عام این مساله برایش اولویت ندارد. مگر چند نفر مانند من هستند؟ درمجموع فکر نکنم ۱۰۰ نفر پژوهشگر دفاع مقدس داشته باشیم.
بخش خصوصی با مخاطب ۱۰۰ نفر نمیتواند پروژه اقتصادی خود را تعریف کند. باید پروژه را طوری تعریف کند که حداقل 500 یا هزار جلد از کتاب فروش برود. بستگی به تیراژ هم دارد. وقتی بخش خصوصی وارد میشود و تلاش میکند جذابیت ایجاد کند اما فاکتورهای ایجاد جذابیت یا همه دست او نیست یا خلاف مسیر است. فضای کتاب بهنحوی است که خلاف جهت ایجاد فاکتورهای جذابیت برای این موضوع جلو میرود و خودبهخود بخش خصوصی از این فاصله میگیرد.
در غیر این صورت بهشما قول میدهم ناشران بخش خصوصی ما و کسانی که اصلا سراغ کتابهای دفاع مقدسی نمیروند، همینها هم اگر بدانند در کتابهای دفاع مقدس بازار مورد نظر وجود دارد، دیوانهوار حمله میکنند و کتابهای این حوزه را چاپ میکنند. من دو ناشر خصوصی میشناسم که کار دفاع مقدس میکنند و موفق هستند منتها حوزه کاری آنها بسیار کوچک است و همینها برای باز کردن حوزه کاری خود با محدودیت مالی بسیار زیاد مواجه هستند. آن را نمیتوانم شاخص در نظر بگیریم و بگویم این دو که موفق هستند بقیه هم میتوانند. عواملی دست بهدست هم داده و درحوزه خاصی مخاطبان سالها کار کردهاند و توانستند چندهزار نفری را جمع کنند تا اگر کتابی را با تیراژ هزار نسخه منتشر کردند ۵۰۰ نسخه فروش برود اما فرمولهای آنها را نمیتوان به بخش خصوصی عام تعمیم بدهم. بخش خصوصی عام احساس میکند توان ایجاد جذابیت در این حوزه را ندارد و دست و بال آنها بهلحاظ مالی بسته است. قطعا افرادی چون من ایدههایی دارند اما آنقدر این ایدهها را بیان کردم و کسی توجه نکرده، مطرح کردن آن هم خستهکننده شده است. اصل این است که دفاع مقدس از موضوع روز خارج شده و بخش خاصی از اقتصاد جامعه کتاب ما متوجه این هستند؛ شاید احساس میکنند بازگشتی ندارد.
اینکه عدهای بیان میکنند برای چاپ کتابها به این حوزه کمک مالی میشود، قصه است. من آدم مطلع در این زمینه هستم، این حرفها را یا بیخردان بیان میکنند یا عدهای که میخواهند بگویند پولهای مملکت حیف و میل میشود. حقیقت ماجرا سوای این دو گرایش است و میدانم که کمکی وجود ندارد و حتی سازوکاری برای این مساله تعریف نشده است.»
فرماندهانی که همچنان درحال کارند
از صمدی سوال آخر را میپرسم که چه کاری میتوان برای ثبت این خاطرات- که همه یکجور سند هستند- انجام داد و او میگوید: «مساله اصلی اینجاست که من و شما کاری نمیتوانیم انجام دهیم. مطبوعات و رسانهها برای این افراد دغدغه نیست. آنقدر درگیری نظامی دارند که به این مسائل توجه ندارند. کشور در تهدید است و اینها هنوز مشکل دارند. مشکل این است که فرماندهان زمان جنگ بازنشسته بسیار محدود هستند. آقای اعلائی به هر دلیلی تصمیم گرفته است، بازنشسته شود. بازنشسته شده و کتاب مینویسد. فرمانده نیروی دریایی بود. ایشان بیکار بوده و از حوزه شغلی خود بازنشسته شده است، بقیه آقایانی که فرماندهان رده یک در زمان جنگ بودند یا شهید شدند یا همه همچنان مشغول هستند.
مملکت درحال تهدید است و همه این افراد مشغولیتهای جدی دارند. وقت نمیکنند به این مسائل توجه کنند. این مسائل را تنها رهبری میتوانند به این افراد تکلیف کنند که موظف هستید خاطرات خود را ثبت کنید. از افرادی همچون ما کاری برنمیآید. آنها به حرف کسی گوش نمیدهند.»